بیتردید آنانی که دکتر سید اصغر محمودآبادی را در نزدیک به ۴۵ سال فعالیت علمی میشناختند و یا محضر او را درک کرده بودند، او را انسانی با قامتی استوار میدیدند که هیچگاه لبخند از چهرهاش محو نمیشد، نگارنده افتخار داشتم تا در دوران کارشناسی و سپس دکتری ایامی را در محضرش کسب علم کنم، لذا خود شاهدم که هیچگاه این حسن سلوک و برخورد شایسته با دیگران را که همواره توأم با تواضع و فروتنی بود از خود دور نساخت.
شادروان دکتر محمودآبادی در سال ۱۳۵۰ وارد دانشگاه اصفهان شد و سپس در سال ۱۳۵۴ در مقطع کارشناسی رشته تاریخ از این دانشگاه فارغالتحصیل شده و سپس تحصیلاتش را در دانشگاه شیراز در مقطع ارشد ادامه داد. او پس از فراغت از تحصیل مدتی را در مدارس و مراکز تربیتمعلم اصفهان و شهرهای پیرامون به تدریس دروس علوم انسانی بهویژه تاریخ پرداخت و پسازآن در اوایل دهه شصت وارد گروه تاریخ دانشگاه اصفهان شد و در این گروه نزدیک به ۴ دهه به تدریس پرداخت و پسازآن نیز در سال ۱۳۷۹ موفق به اخذ درجه دکتری شد.
شاید یکی از دلایلی که نام دکتر سید اصغر محمودآبادی ماندگار شد، به چندوجهی بودن فعالیتهای علمی و فرهنگی او بازمیگردد. در ابتدا گرایش اصلی فعالیتهای این استاد فرهیخته در حوزه دوران آغازین تاریخ و سپس تاریخ ایران باستان استوار بود. او همواره در این ۲ حوزه اعتقاد داشت به دلیل پرمخاطره بودن تاریخ ایران و اینکه در آن ادوار همواره ایران آماج تاختوتاز بیگانگان بوده، منابع مکتوب چندانی برای خوانش تاریخ نیاکان در دست نداریم و آنچه که عمدتاً از دوران باستان بهویژه اوایل آن به دست ما رسیده گزارشهای مورخان یونان باستان است که همواره از در خصومت و غرضورزی با ایرانیان وارد شده و در بهترین حالت ایرانیان را در اوج اقتدار فرهنگی و تمدنی در عصر هخامنشیان، بربر مینامیدند و یا در دوران معاصر نیز تولیداتی همچون فیلم سینمائی ۳۰۰ که ناشی از نگاهشان به فرهنگ و تمدن ایرانیان بود به بازار عرضه میشد.
در پژوهشهای اولیه ایشان که در دهه هفتاد خورشیدی به زیور طبع آراسته شد، یعنی «دفتر پارینه» و «دیپلماسی هخامنشیان» در حقیقت تلاشی بود در راستای معرفی سیر تطور توسعه فرهنگ و تمدن ایرانزمین از ابتدای ورود آریائیها به ایران و تشکیل اولین دولت و ملت و کشور جهان توسط ایرانیان.
پسازآن بود که با نگاهی به علم باستانشناسی تلاش داشت تا ریشههای شکلگیری دوران فرهنگ و تمدن را حداقل در منطقه فلات مرکزی ایران پیش از ورود آریائیها پیگیری کند، روی همین اصل گزارشهای مفصلی را در خصوص کاوشهای باستان شنای در محوطههای باستانی استان اصفهان ازجمله «سیلک» کاشان خصوصاً از گزارشهای رومن گیرشمن باستانشناس فرانسوی در دهههای سی و چهل و میلادی تهیه و با باستانشناسان مشهوری که در این حوزه در دوران معاصر فعالیت داشتند ارتباطی صمیمانه داشت، بهگونهای که در سفری که افتخار داشتم در معیت ایشان در دهه هفتاد به کاشان و سیلک داشته باشیم، از دکتر صادق ملک شهمیرزادی با غروری خاص با عنوان «عقاب تپههای سیلک» یاد میکرد. او در همین راستا در خصوص دوران زمینشناسی و شکلگیری فلات مرکزی ایران و احتمال وجود دریاچه باستانی و عظیم «تیتس» در قلب ایران نیز اطلاعات دست اولی را گردآوری نموده بود که بر وجود این عامل طبیعی عظیم و منحصربهفرد در دوران آغازین تاریخ صحه میگذاشت.
شادروان دکتر محمودآبادی در پژوهشهایش در دوران باستان بهدوراز هرگونه شیدایی و یا نفرت تنها به دنبال بیان واقعیات و بیان جوهره واقعی هویت ایرانیان بود بهگونهای که در سایر پژوهشهایش که در دوران اشکانیان و ساسانیان متمرکز شد ضمن تأکید بر سیاست مدارای جهانی ایرانیان در عصر هخامنشی و تبیین نظامی عادلانه بر مبنای رعایت حقوق عامه مردم بر نقایص و اشتباهات حاکمان آن دوران نیز تکیه داشت. لکن عمده تلاش او در دوران باستان بر معرفی دقیق و صحیح تمدن اصیل ایرانی با توجه به قلت منابع بود. روی همین اصل میتوان سید اصغر محمدآبادی را یکی از اساتید پیشرو در این زمینه در ۴۰ سال گذشته در حوزه شناسایی و معرفی فرهنگ و تمدن ایرانزمین در عصر باستان در ایران دانست. و این در حالی بود که عمده منابع تاریخی ایران در عصر باستان در دوران معاصر نیز بر مبنای پژوهشهای پژوهشگران غربی اختصاص دارد. با توجه به ادامه تحصیل در اواخر دهه هفتاد و اخذ مدرک دکتری از دانشگاه ترجیح داد تا ادامه فعالیتهای خود را در دوران ساسانیان و اوایل دوران اسلامی متمرکز سازد، لذا در طی نزدیک به دو دهه تلاش کرد تا بامطالعه تمامی منابع مکتوب و یا دستاوردهای باستانشناسی به زبانهای عربی و انگلیسی یکی از حساسترین برهههای تاریخی ایران یعنی انتقال تاریخ ایران از دوران باستان به دوران اسلامی را بهدوراز هرگونه تحریف بهصورت واقعی به تصویر کشد، لذا به نیکی توانست در این دوران نیز همانند دوران باستان، نقش ایرانیان را در شکلگیری تمدن عظیم اسلامی و نقش نخبگان ایرانی همچون قشر دهقانان را در شکلگیری نظامات اجتماعی و مالی جهان اسلام بهویژه ایران در دوران امویان و سپس نقش آنها در سقوط دولت اموی و نفوذ در دستگاه دیوانی خلفای عباسی همچون خاندان برامکه و سهل و پسازآن نقش آنها در تشکیل دولتهای نیمهمستقل ایرانی و همچنین نقش ایرانیان را در شکلگیری علوم مختلف اسلامی ازجمله عرفان، پزشکی و فلسفه اسلامی به تصویر کشد.
او برای اینکه بتواند بر مشکلات عدیده خود در خصوص دستیابی به منابع مختلف فائق آمده و برای پژوهشهای خود یکی نظاممندی جامع در حوزه جامعهشناسی تاریخی ایجاد کند به آموختن ادبیات پارسی روی آورد. بهگونهای که با شعر و ادبیات اصیل ایرانی عجین بود و احوالات و اشعار تمامی شعرای ایرانی را بهخوبی میدانست بهنحویکه بسیاری از خوانندگان نوشتههایش، مطالبش را با نوشتههای ادیب و مورخ مشهور شادروان دکتر عبدالحسین زرینکوب مقایسه میکردند.
نکته جالبی که او به نیکی آموخته بود و تلاش میکرد به شاگردانش هم بیاموزد، این بود که باید بدانیم، ایران دارای پرفراز و فرودترین تاریخ جهان است که امروز یا باید بخشی از آن را در میراثفرهنگی جستجو کنیم و یا بخش دیگر آن را در ادبیان اصیل پارسی جستجو کرد. زیرا باکمال تأسف بسیاری از مورخین ما در طول تاریخ کتب تاریخی خود را در خدمت پادشاهان و حاکمان زمان خود نگاشتهاند، لذا معتقد بود یک مورخ و محقق در دوران معاصر میبایست برای یافتن رمز و رموز این تاریخی سخت و دشوار به حوزه ادبیات واردشده و پس از شناختن شعر اصیل ایرانی برای شناخت تکاپوی دائمی نخبگان این ملت بزرگ و یافتن رموز ماندگاریشان در طول تاریخ سخت و دشوارشان همچنین به هنر و هنرمندان ایرانی نیز بپردازد و از این طرق با تسلط بر اشعار شعرا و هنر هنرمندان تاریخ واقعی و بدون تحریف ایرانزمین را واکاوی میکرد.
او در حوزههای تاریخ معماری و شهرسازی و گردشگری نیز در ایام حیات علمی ارزشمند خود فعالیتهای چشمگیری داشت، بهگونهای که تسلطی عجیب بر آثار مختلف تاریخی در جایجای ایران داشت. صورت مهربان و بیان محکم و شیوا همراه با لبخند همیشگیاش را هیچگاه در اولین سفر علمی خود که به کاشان ترتیب داده بود فراموش نمیکنیم. درحالیکه در مسیر اصفهان به کاشان و جایجای این مسیر باستانی ما را نگاه میداشت و با شور و اشتیاقی وصفناپذیر ضمن معرفی آثار و ابنیه مسیر، تاریخ تطور مردم آن دیار را نیز با طعم شعر در هم میآمیخت و به ما میآموخت. اولین شعری که از او در این سفر آموختیم طعم و لذت آموختن از این سفر را دو صد چندان کرد و هنوز پس از گذشت مدتهای مدید در خاطره ما باقیمانده:
این خط جادهها که به صحرا کشیدهاند/ یاران رفته با قلم پا نوشتهاند
سنگ مزارها همه سربسته نامههاست/ کز آخرت به مردم دنیا نوشتهاند
شادروان دکتر محمودآبادی در حوزه تربیت راهنمایان گردشگری نیز فعالیتهای ارزندهای ارائه کرد بهگونهای که نزدیک به دو دهه در این حوزه تدریس میکرد و بهترین راهنمایان گردشگری را در نصف جهان تربیت و وارد جامعه میراثفرهنگی و گردشگری کشور نمود و جای بسی خوشوقتی بود که دریکی از این دورهها اینجانب بهعنوان شاگرد ایشان درعینحال افتخار همکاری در تربیت راهنمایان گردشگری را یافته و به وجود این راهنمایان همواره افتخار مینمودیم.
او همچنین در کنار فعالیتهای گردشگری نیز بهعنوان دبیر علمی چهارمین اجلاس تاریخی معماری و شهرسازی اصفهان با ادارهکل میراثفرهنگی، گردشگری و صنایعدستی استان در بهمنماه سال ۱۳۹۵ همکاری صمیمانهای را مبذول داشت. آخرین گپ و گعده علمی و دوستانه اینجانب با استاد به سال ۱۳۹۷ در سفر به اردستان بازمیگردد که در بازدید از خانههای بافت تاریخی شهر زیبا و کویری زواره آخرین اشعار پارسی را هم به این شاگرد فراموشکار خود آموخت و امروز به یادش دوباره آن شعر زیبا را از این مورخ و ادیب فرزانه در پایان این سطور مرور میکنم
هیچ کس از پیش خود چیزی نشد/ هیچ آهن خنجر تیزی نشد
هیچ قنادی نشد استادکار/ تا که شاگرد شکرریزی نشد
هیچ آوازی نشد آواز عشق/ تا که آن آواز راسازی نشد
روانش شاد و یادش پیوسته گرامی باد.
انتهای پیام/